ml>
اَین معز الاولیآء و مذل الاعداء؟
کجایی مولای من ؟ کجایی آرام قلبم؟
درد فراق را چگونه می توان بازگو کردن؟
جگر سوخته از غم هجران را چگونه می توان التیام بخشیدن ؟
تا کی درد هجران را به دل بکشیم؟
تا کی آرزوی دیدارت را در سر بپرورانیم؟
ای خورشید درخشان! ای ماه تابان! تا کی از درد دوریت بگریم؟
تا کی سرگشته و پریشان باشم؟
تا کی از هر کوی و برزن سراغت را بگیریم؟
نوشته شده توسط :
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:زمانی فرا می رسد
که در آن نمازها می میرانند،
ساختمانها بلند و مرتفع می گردد،قسم و لعن بر یکدیگر زیاد می شود
،رشوه و زنا آشکار می گردد
و آخرت را به دنیا می فروشند .چون چنین دیدی رهایی !رهایی!
گفتند :رهایی چگونه است؟حضرت فرمودند در خانه بنشین و زبان و دستت را نگهدار.
یا مهدی (روحی فداه)
نوشته شده توسط :
گرچه جز صحبت رسوایی من نیست ولی ... همچنان چشم به راه توآم ای پاره ماه
ای پاره ماه ......................ای پاره ماه
نوشته شده توسط :
وفات بانوی صبر و ایثار , شیر زن صحرای کربلا , اسوه ی استقامت و نجابت حضرت زینب کبری (س) رو ابتدا به ساحت مقدس حضرت ولی عصر (ارواحناه فداه ) و رهبر عزیز انقلاب اسلامی و همچنین تمام مسلمانان و عاشقان آن بزرگ بانوی جهان اسلام تسلیت و تعذیت عرض می نمایم .
ای همسفر با غصه ها و ماتم عشق
ای خون جگر از ماجرای پر غم عشق
ای سینه ات آیینه دار داغ گلها
ای باغبان بی قرار باغ گلها
ای همنوا با نینوا نای گلویت
سرخی خون لاله ها آب وضویت
در محملی از خون دل قلبت شکسته
با یاد آن بانوی در محمل نشسته
گاهی نشسته خود نماز شب بخوانی
. تا حال زینب را به شام غم بدانی
گاهی سرت بر تربت سلطان عشق است
گاهی دلت کرب و بلا گاهی دمشق است
چشمت ز خون و جانت از ماتم لبالب
ذکر لبانت دم به دم شد وای زینب
زینب خدای عشق و جان عالمین است
ذکر طپشهای دل زینب حسین است
چون طینت او از ازل شد نینوایی
روحش حسینی است و قلبش کربلایی
همراه یاران شد روانه از مدینه
با خاطراتی جانگداز و سوز سینه
گاهی به مهلا بوسه از دلدار گیرد
گاهی به مقتل از غمش صد بار میرد
گاهی به نیزه زائر رخسار یارش
گاهی به پیراهن ای همسفر با غصه ها و ماتم عشق
ای خون جگر از ماجرای پر غم عشق
ای سینه ات آیینه دار داغ گلها
ای باغبان بی قرار باغ گلها
ای همنوا با نینوا نای گلویت
سرخی خون لاله ها آب وضویت
در محملی از خون دل قلبت شکسته
با یاد آن بانوی در محمل نشسته
گاهی نشسته خود نماز شب بخوانی
. تا حال زینب را به شام غم بدانی
گاهی سرت بر تربت سلطان عشق است
گاهی دلت کرب و بلا گاهی دمشق است
چشمت ز خون و جانت از ماتم لبالب
ذکر لبانت دم به دم شد وای زینب
زینب خدای عشق و جان عالمین است
ذکر طپشهای دل زینب حسین است
چون طینت او از ازل شد نینوایی
روحش حسینی است و قلبش کربلایی
همراه یاران شد روانه از مدینه
با خاطراتی جانگداز و سوز سینه
گاهی به مهلا بوسه از دلدار گیرد
گاهی به مقتل از غمش صد بار میرد
گاهی به نیزه زائر رخسار یارش
گاهی به پیراهن کند یاد نگارش
از کربلا تا شام غم احرام بسته .
در حج خونینش سر از محمل شکسته
در سینه زینب که مجنون حسین است
دل نیست قلبش مشتی از خون حسین است
کند یاد نگارش
نوشته شده توسط :