ml>
عزیز و دلنشین و تـا زه ای تــــو
بلــنــدی و بلنــد آوازه ای تـــــــو
به شعر من نمیگنجی و چون عشق
همیشه خــارج از انـــدازه ای تــو
*
مرا چشم تــری چـون رود دادند
دلی غمگیــن و درد آلـــود دادند
ره و رسم جهان این بود از آغا ز
به هر کس هر چه لایق بود دادند
نوشته شده توسط :
تقدیم به مولایم هم او که از انتظارش لبریزم
به جستجوی ردپای تو،
در معبر بادها می گریم و می نالم،
در چهار راه فصول،
در چارچوب شکسته پنجره ها،
تا آسمان ابرآلود خیال را قابی نو بگیرد؛
در انتظار تو ،
خواهم ماند اگر چه در خاک؛
تا چند دفترخاطراتمان خالی ورق خواهد خورد؟
تا چند عقربه هایمان بی حرکت مانده ؟!
تا به کی جانان من !؟
نوشته شده توسط :
من شیفته یک لحظه نگاه تو هستم ای مسیحانفس من!
ای یوسف نازنین فاطمه، ای مولای من ، مهدی جان!
بیا که سخت بی تاب و دلتنگ تو ام!
دلم می خواهد زمین همچنان به گردش خود ادامه دهد تا
فرصت کنم تمام گلهای دنیا را به یاد مهربانی های تو ببویم.
و بگویم که همچنان گذشته تورا دوست دارم
تو را و مهربانی های تورا
ای باران رحمت ، در این عصر دلتنگی های انتظار
بر دلهای خسته ما تشنگان رویت
ببار.
گفته بودی آن طرف ترها بهشتی دیگر است
نیست آن سوی تماشایت بهشت بهتری
الهم ارنی الطلعة الرشیده و الغرة الحمیده
نوشته شده توسط :
از میان همه ی عشق های رنگ رنگ من تو را برگزیدم
صنم نرگس
مگر می شود کسی عاشق نباشد ولی همیشه و هر لحضه در حسرت مطلوبش بسوزد و خاکستر شود
دسته گل یاس مسیحایی من مگر می شود به عاشقی عشق اموخت
دوست دارم با تو هم سخن شوم
رو به رویت بنشینم
راز دل با تو بگویم
کاش تو را دیدار کنم
به سراغت بیایم
ولی افسوس .... افسوس......
مطلوبم بازآ،باز آ چشمه ی نور که منتظرت هستم
بازآ ،تا اشکهای شبانه ام ،تا ضجه های بی جوابم به پایان برسد
نوشته شده توسط :