ml>
منم اون کبوتر صحن و سرا
که رها بودم تو بین الحرمین
پر کشیدنای من دیدنی بود
بین گنبد ابالفضل وحسین
یه روز اما سر نوشت روشنم
تار وتیره شد از انفجار و دود
زائرای بی گناه کشته شدن
اتفاق تلخی بود هر چی که بود
آتشی که داشت زبونه می کشید
وسعت سبز خیالمو گرفت
توی انفجار .یه تیکه سرب داغ
رد شد و گوشه بالمو گرفت
نیمه جون و بی رمق روی زمین
مدتی یه گوشه افتاده بودم
اگه لطف صاحب حرم نبود
توی اون حادثه جون داده بودم
توی اون گرد و غبار یه زائری
منو برداشت و تو پیرهنش گذاشت
پر شد از امید و آرزو دلم
گرمیه تنش برام تازگی داشت
زائر مسافر شهرای دور
نوشته شده توسط :