ml>
تقدیم به مولایم هم او که از انتظارش لبریزم
به جستجوی ردپای تو،
در معبر بادها می گریم و می نالم،
در چهار راه فصول،
در چارچوب شکسته پنجره ها،
تا آسمان ابرآلود خیال را قابی نو بگیرد؛
در انتظار تو ،
خواهم ماند اگر چه در خاک؛
تا چند دفترخاطراتمان خالی ورق خواهد خورد؟
تا چند عقربه هایمان بی حرکت مانده ؟!
تا به کی جانان من !؟
نوشته شده توسط :