• وبلاگ : كاش طوفاني بگيرد.......
  • يادداشت : من مريض عشقم
  • نظرات : 10 خصوصي ، 27 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    چه جمعه ها که يک به يک غروب شد نيامدي
    چه بغزها که در گلو رسوب شد نيامدي
    خليل آتشين سخن ، تبر به دوش ، بت شکن
    خداي ما دوباره سنگ و چوب شد نيامدي
    براي ما که خسته ايم و دل شکسته ايم نه
    ولي براي عده اي چه خوب شد نيامدي
    تمام طول هفته را به جمعه ام
    دوباره صبح ...
    ظهر ...
    نه غروب شد ...
    نيامدي .........

    + مهناز 

    ببخشيد شماره 09356226268 اينه

    اشتباهي 0936 زدم

    + مهناز 

    اين شماره(09366226268) يك آدم مزاحمه يه جوري حالشو بگير

    مرسي

    اي فرشته نجات و اي تک سوار سپيد پوش سلام و درود نثارت باد

    تاريخچه پرستاري

    پرستاران، خادمان بي‌منت و فرشتگان سپيدپوش جامعه هستند كه لباس خدايي بر تن دارند، آنان حمايت و پشتيباني جامعه را مي‌جويند و خواهان ارج نهادن جامعه به جايگاه واقعي خويشند، همچنان كه مقام معظم رهبري مي‌فرمايد: "طرف حساب پرستار فقط خداست."

    همزمان با روز ولادت شير زن واقعه كربلا كه توانست با پيام‌رساني، شايستگي زنان را در تاريخ به منصه‌ ظهور رسانده و ضامن بقاي اسلام باشد و از بازماندگان حادثه‌ تلخ عاشورا مراقبت و پرستاري كند، روز پرستار ناميده شده‌ است. در كشور ما نيز پرستاران، در طول هشت سال دفاع مقدس، و در زمان‌هاي بحراني به رغم كمبودها و مشكلات، خالصانه و بي‌ريا در جهت بهبود وضعيت بيماران تلاش كردند و غالبا به جاي اين كه در آغوش گرم خانواده به ‌سر ببرند، بر بالين مجروحان جنگي، مصدومان و بيماران حاضر شده و از آنان مراقبت كردند.

    واژه پرستار به معناي پرستنده؛ غمخوار و حافظ مي‌باشد. و در فرهنگ لاتين پرستار از لغت Nutricious گرفته شده است كه به معناي پروردن؛ تغذيه كردن و پرورش دادن است. با توجه به اين معنا هرگونه مراقبت و مواظبتي كه فرد از فرد ديگري اعم از بيمار يا سالم به عمل آورد پرستاري ناميده مي‌شود.

    حضرت زينب عليهاالسلام در يک نگاه

    پر رفت و آمدترين خانه «محله بني‌هاشم» را آواي شادي و سرور در آغوش گرفته بود، موج شعف و لبخند همراه با انتظار، فضاي خانه و محله را پر کرده بود. همه براي ولادت سومين نوه عزيز پيامبر لحظه‌شماري مي‌کردند، و دل خوش مي‌داشتند که «مولود فاطمه» را در آغوش بفشارند و گل بوسه‌هاي محبت را بر گونه‌هاي عطر آگينش نثار گردانند.

    پس از يک سکوت تقريباً کوتاه، موج شادي در فضا اوج گرفت، و همه با خبر شدند که از دامن زهرا عليهاالسلام، دختر بزرگواري چهره به‌جهان گشوده است.

    جد اعلاي پدر و مادري زينب(ع)، عبدالمطلّب بن هاشم است که، امين کعبه، سقّاي حجّاج و مهماندار خانه خدا بوده، و خداوند او را از شرّ سپاه فيل سوار ابرهه که از حبشه براي خراب کردن خانه خدا آمده بودند حفظ کرد. او هرگز به بت‌پرستي نزديک نشد.

    آري، در پنجم جمادي‌الاولي سال پنجم هجرت، مطابق با 627 ميلادي، دختر فاطمه عليهاالسلام متولد شد. (1) مادر، سومين فرزند خود را به دنيا آورد، و پدر نيز خود را به زينت «زينب» آراست.

    رسم خانواده‌ علي(ع) و زهرا(ع) اين بود که نام‌گذاري نوزاد خود را به‌بزرگِ خانواده واگذار مي‌کردند، امّا وقتي اين نوزاد زهرا چشم به‌جهان گشود، بزرگ خانواده يعني پيغمبر(ص) در مسافرت بود، و آنان چند روزي صبر کردند تا پيامبر از مسافرت آمد، و همين که مژده ولادت دختر فاطمه(ع) را شنيد، در اولين فرصت به خانه فاطمه(ع) رفت، و نوزاد را طلب نمود و او را در آغوش خود فشرد و بوسه‌ها به گونه‌اش افکند. و نام کودک را زينب نهاد.

    کلمه‌ «زينب» از دو بخش «زين» يعني زينت و «اَب» يعني پدر ترکيب يافته است، و زينب يعني زينت بابا

    سلام

    باشه هر كار دوست داري بكن

    ولي اينو بدون كه جاي ديگري هم غير از اين دنيا براي محاسبه است

    حساب من و تو در محضر خدا

    و تو را با دلي شكسته و چشماني ژر از اشك به خدا واگذار مي كنم به خدا واگذار مي كنم

    سلام

    هنوز قانع نشدي

    سلام

    هنوز قانع نشدي

    سلام

    هنوز قانع نشدي

    ديگه اينقدر عذابم نده
    اين يك نمونه از مطالب راز اشك است

    خانم زينب اشاره كردند تا مردم ساکت شدند و نفس مردم در سينه‌ها حبس شد، بعد از ستايش خداوند و صلوات بر پيامبر فرمودند:

    "مردم كوفه! مردم مكار فريبكار! مردم خوار و بي مقدار!

    بگرييد كه هميشه ديده‏هاتان گريان و سينه‏هاتان بريان باد! شما همانند زنى رشته‏باف هستيد كه آنچه را بافته است از هم جدا سازد. پيمان‏هاى شما دروغ است و چراغ ايمانتان بى فروغ. مردمى هستيد لاف زن و بلند پرواز! خود‌نما و حيلت‏ساز! دوست كُش و دشمن نواز! چون سبزه پارگين(داراي ظاهري زيبا و باطني فاسد)، درون سوگنده و برون سوسبز و رنگين، نابكار و چون سنگ گور نقره آگين .

    چه كار زشتي كرديد! خشم خدا را خريديد، و در آتش دوزخ جاويد خزيديد.

    خطابه‌اي که حضرت در بازار کوفه داشتند، نمايش حاکم کوفه را نمايش رسوايي او مي‌کند. مردمي که هلهله کنان و شادي کنان به استقبال کاروان اسرا مي‌رود با سخنان داغدار حضرت سراسر اشک و گريه مي‌شود و بلاغت کلام ايشان موجب خشم مردم نسبت به حاکمان مي شود.

    مي‌گرييد؟! بگيرييد! كه سزاوار گريستنيد نه در خور شادمان زيستن. داغ ننگى بر خود نهاديد كه روزگاران بر آيد و آن ننگ نزدايد!

    اين ننگ را چگونه مى‏شوئيد؟ و پاسخ كشتن فرزند پيغمبر و سيد جوانان بهشت را چه مى‏گوييد؟ و چراغ راه شما مردم زشت كه در سختى يارتان بود و در بلاها غمخوار. نيست و نابود شويد اى مردم غدار .

    هر آينه باد در دست داريد، و در معامله‏اى كه كرديد زيانكار! و به خشم خدا گرفتار، و خوارى و مذلت ‏بر شما باد. كارى سخت زشت كرديد كه بيم مى‏رود آسمان‌ها شكافته شود و زمين كافته و كوه‌ها از هم گداخته.

    بانوي ولايت

    در اسلام بعد از فاطمه زهرا، صديقة الصغري زينب يگانه قهرمان زن تاريخ اسلام و تشيع است. چهره‌اي ممتاز و قهرمان که در راه انجام وظيفه، با ايماني عميق و عقيده‌اي استوار نقش بسزايي در مسير دين داشته است.

    نام ايشان همراه نام امام حسين عليه السلام است و مورخان تاريخ و تشيع ايشان را شخصيت دوم واقعه کربلا مي‌دانند. و مهمتر از همه نقش اساسي ايشان در جاودانگي قيام عاشورا نقشي است که دنياي تشيع آن را رمز پيروزي حرکت امام حسين عليه السلام مي‌داند.

    خطبه حضرت زينب(س) در کوفه نمونه‌اي عجيب از اثر گذاري سخنان داغدار دخت نبي است.

    کاروان اسرا متشکل از شيپورچي‌ها سرهاي شهيدان زنان و کودکان اسير و افسران و سربازان ابن زياد وارد کوفه شدند و در ميانه شهر مردم در خيابان‌ها هلهله و شادي مي‌کردند.

    در اسلام بعد از فاطمه زهرا، صديقة الصغري زينب يگانه قهرمان زن تاريخ اسلام و تشيع است. چهره‌اي ممتاز و قهرمان که در راه انجام وظيفه، با ايماني عميق و عقيده‌اي استوار نقش بسزايي در مسير دين داشته است.

    خطابه‌اي که حضرت در بازار کوفه داشتند، نمايش حاکم کوفه را نمايش رسوايي او مي‌کند. مردمي که هلهله کنان و شادي کنان به استقبال کاروان اسرا مي‌رود با سخنان داغدار حضرت سراسر اشک و گريه مي‌شود و بلاغت کلام ايشان موجب خشم مردم نسبت به حاکمان مي شود.

    خطبه حضرت از چند جهت حايز اهميت است نخست اين که اين سخنان از سوي زني اسير در ميان افسران فاتح خطابه مي‌شود و او بايد توجه کند که سخنان او هجوم جديدي را براي اسيران نيافريند و آنها مورد ضرب و شتم قرار نگيرند و بعد آن که مردم کوفه علي عليه السلام و خاندان او را مي‌شناختند و سخنان زينب بايد به گونه‌اي مي‌بود که آنها به اهميت فاجعه پي ببرند
       1   2      >